گفت پيغمبر كه خلاق مجيد |
خلق عالم را سه گون آفريد |
به دست آهن تفته كردن خمير |
به از دست بر سينه پيش امير |
كد كد العبد آن احببت آن تصبح حرا |
و اقطع الامال من مال بنى آدم طرا |
لا تقل ذا مكسب يزرى فقصد الناس ازرى |
انت ما اشتغنيت عن غيرك اعلى الناس قدرا |
بند بگسل ، باش آزاد اى پسر |
چند باشى بند سيم و بند زر |
همچو مجنون در تنازع با شتر |
گه شتر چربيد و گه مجنون حر |
ميل مجنون پس سوى ليلى روان |
ميل ناقه از پى طفلش دوان |
گفت اى ناقه چو هر دو عاشقيم |
ما دو ضد پس همره نالايقيم |
جان گشاده سوى بالا بالها |
تن زده اندر زمين چنگالها |
ميل جان اندر ترقى و شرف |
ميل تن در كسب اسباب و علف |
آن يكى در كنج زندان مست و شاد |
وان دگر در باغ ، ترش و بى مراد |
راه لذت از درون دان نز برون |
احمقى دان جستن از قصر و حصون |